اخوان المسلمین و کمونیست ها
مترجم: سید هادی خسروشاهی
« اخوان المسلمین از کمک سازمانده کمونیستی به نام «فتحی رضوان» که اینک سخنگوی رسمی محمد نجیب است، بهره می بردند.»(1)
فاروق ادعا کرد که اخوان المسلمین و کمونیستها مشترکا علیه او توطئه کرده اند. محمد نجیب در کتاب خود، سرنوشت مصر(2) چنین نوشت:
« کمونیستها تنها کسانی نبودند که علیه انقلاب توطئه می کردند. اخوان المسلمین به جای همکاری با شورای آزادی به کمونیستها پیوستند تا چوب لای چرخ آن بگذارند.»!
بنابراین او نتیجه می گیرد که اهداف کمونیستها و اخوان المسلمین، در واقع یکسان بوده است.*
« مذهبی که جمعیت خود را پشت آن پنهان می کرد مانع از آن نبود که با کمونیستها همکاری کند... این حقیقت در تحقیقات اخیر و اعترافات اعضای دستگیر شده جمعیت کاملا آشکار شده است... همکاری اخوان المسلمین با کمونیستها کاری نیست که به دلیل شرایط خاصی صورت پذیرفته باشد، که داستانی قدیمی است. در سال 1949 که جمعیت منحل اعلام گردید، پلیس توانست بزرگترین ایستگاه رادیوئی اخوان را مصادره کند و، 15 مه 1949، کشف کند که میان تروریستهای ! اخوان المسلمین و کمونیست های بی خدا همکاری تنگاتنگی وجود داشته است.
درون خانه ای که ایستگاه فرستنده قرار داشت تعداد بیشماری جزوات کمونیستی، اعلامیه و سی وسه برنامه آماده برای پخش، یافت شد.»(3)
بعلاوه گفته می شد که تماسهایی بین اخوان المسلمین و دانشجویان کمونیست دانشگاه قاهره، به منظور برگزاری کنفرانسی در محوطه دانشگاه، گرفته شده و قرار بوده یک برادر کمونیست! نمایندگی اخوان در این کنفرانس را به عهده گیرد.(4)
سندی تحت عنوان «تامین فردی در رابطه با موافقت های اخوان المسلمین و کمونیستها» منتشر گردیده بود.(5)
گفته می شد رابطه بین دو طرف، سیدقطب، سردبیر مجله اخوان المسلمین و مسئول نوشتن جزوه «الاخوان المسلمین فی المعرکه» بود. بدون شک اگر اظهارات فوق درست باشند، ضربه محکمی بر اعتبار اخوان المسلمین می خورد. بدبختانه اسناد اصلی در دسترس نیستند و در متن انتشار یافته تامین فردی اشاره ای به کمونیست ها نشده است.*
برعکس، نشریات اخوان المسلمین از زمان البنا تا آخرین روز چنان حملات سختی به کمونیست ها می کردند که جای اندکی برای صلح و سازش باقی می ماند.
سیدقطب در شماره اوت 1952 المسلمون مقاله ای تحت عنوان« آینده به اسلام تعلق دارد» نوشت که در آن به برتراندراسل، به خاطر نوشتن مقاله ای که در آن متذکر گردیده بود که جهان عرب و از جمله مصر و همچنین پاکستان درآینده به اردوگاه کمونیسم خواهند پیوست، حمله کرده بود.
« این پیشگویی راسل به دریافتها و تجارب اروپایی او برمی گردد و به اینکه او از عقیده ای که در این نقطه از جهان حاکم است خبرندارد. ما قویا اعلام می داریم که آینده در کشورهای اسلامی به اسلام تعلق دارد، آینده تمام جهان به اسلام تعلق دارد.»(6)
به مناسبت دیگری در شماره مارس 1953 المسلمون، سید قطب چنین نوشت:
«سیستم کمونیستی به طور بنیادی و ریشه ای با اسلام در تضاد است.
گرچه کمونیسم هم با اسلام در اصل نبرد با سلطه سرمایه داری، تدارک ضروریات زندگی برای افراد، و مشارکت عموم مردم در ثروت موافق است، اما تفاوت ماهوی اسلام و کمونیسم، کلی، عمیق و همه جانبه است...»
و سرانجام چنین نتیجه گیری می کند:
«سیستم اسلامی، سیستم بردگی، فئودالیسم، سرمایه داری، سوسیالیسم و کمونیسم نیست. سیستم اسلامی فقط سیستم اسلامی است.»(7)
روزنامه المصری در شماره 18 اوت 1953 سخنان هضیبی را به شرح زیر منتشر کرد:
« کمونیسم اساسا و صرفا بر ماتریالیسم تکیه دارد. کمونیسم بکلی تمامی ادیان را منسوخ اعلام کرده، به هیچ وجه قائل به رابطه بین بشر و عنصری بالاتر از او نیست. اصل اساسی و اولیه اسلام پیوستن به خداست. اسلام افراد بشر را در تمامی طول زندگی با خدا در رابطه نزدیک می بیند.
همچنین در مسائل عبادی، اخلاقی و سازماندهی حیات اجتماعی، اسلام بقدری کامل و دقیق است که بشریت کامل تر از آن را آرزو نمی کند... بنابراین شما تفاوتهای عظیم بین اسلام و کمونیسم را در می یابید. کمونیسم با اصول اسلام، شیوه، اخلاق و سیستم اجتماعی آن در تضاد است... ما به هیچ وجه دلیل خاصی برای دشمنی با روسیه به عنوان یک کشور نداریم. به همان گونه، اگر سعی کنیم تعلیمات اسلامی را بخوبی نشر دهیم، از احتمال پیروزی کمونیسم نخواهیم هراسید، چون می دانیم که اسلام بر تمامی عقاید دیگر پیروز است.(8)
این مضمون به طور مفصل تری توسط مصطفی السباعی- مراقب عام اخوان المسلمین در سوریه، در کنفرانس مسلمانان- مسیحیان، که در آوریل 1954 در «بحمدون» برگزار گردید و سپس در شماره ماه مه المسلمون چاپ شد، مطرح شده است. او در این مقاله اشاره به این موضوع داشت که اخوان المسلمین از سه زاویه به کمونیسم می نگرد:
1. به عنوان مکتبی که منکر روح و هر ماوراء ماده است.
-« در این باره، کمونیسم با اسلام اختلافی اساسی دارد ونمی تواند به هیچ وجه با آن به سازش برسد. برخورد مسلمین با کمونیسم در این نقطه چون برخورد آن با تمامی مذاهب نادرست خواهد بود: آنان را به منطق رد می کند و دوری آنها را از حق و حقیقت ثابت می کند».
2. به عنوان یک سیستم سوسیالیستی اقتصادی که سعی می کند عدالت را بین طبقات مختلف جامعه حاکم ساخته، از انحصار سرمایه جلوگیری کند واز جنبه شیوه تولید... در این باره مسلمانان پاسخ می دهند که اسلام قرنها پیش یک سیستم سوسیالیستی روشن و مستقل از کمونیسم، سوسیالیسم یا کاپیتالیسم پیش نهاده است. در این زمینه اسلام با گرایشهای کمونیستی در تضاد نیست.
3. به عنوان یک حکومت مستقل قوی با آماجهای ویژه، برخورد اخوان المسلمین با آن درست به همان گونه است که با هر همسایه مسلح و قدرتمند دیگر، اگر این حکومت به عقاید، مقدسات، آرمانها و استقلال آنها در وطنشان احترام بگذارد، مسلمانان هم با آنان، علی رغم تفاوتهای عقیدتی و سیستم حکومتی، در صلح و آرامش زندگی خواهند کرد. اسلام به هیچ وجه با کسانی که با آن اختلاف دارند سرجنگ ندارد. اگر همسایگان دولت اسلامی به مقدسات، افتخارات و کشور مسلمانان حمله کنند، مسلمین نیز اعلان جنگ داده، از مومنین خواهند خواست که پاسخ تجاوز را بدهند...
این اظهارات را عینا نقل کردیم تا حقیقت دیدگاه اخوان المسلمین در رابطه با کمونیسم و کمونیستها آشکار گردد.(9) مع ذلک این ادعا وجود دارد که کمونیستها از مخالفت اخوان المسلمین با دولت انقلابی بهره جسته، در میان آنان رخنه کردند.
ایشان ریشهای خود را بلند کردند! و مساجد را مکانهایی برای تشکیل جلسات خود قرار دادند. طبیعی است که کمونیستها سعی می کنند تمامی نیروهای ضددولتی را یکپارچه سازند. از این رو در یک جزوه مخفی کمونیستها، تحت عنوان «الرایة» (پرچم)، در 29 ژوئن 1954 چنین آمده است:
«.. دو نیروی عمده مخالف رژیم، کمونیستها واخوان المسلمین هستند.تلاش برای ایجاد ارتباط بین آن دو، نخستین گام برای تشکیل جبهه ملی و خلقی و گردآوردن همه احزاب حول یک محور جهت براندازی حکومت جمال عبدالناصر می باشد.»(10)
احتمال آن بسیار زیاد است که برخی از اعضای اخوان المسلمین کمونیستها را متحدی علیه دشمن مشترک یافته و لذا با ایشان همکاری می کردند، ولی چنین ارتباطی را نمی توان « ارتباطی دائمی و همه جانبه و براساس تمامی خواست ها و علائق» تلقی نمود، زیرا تفاوت در فلسفه، بدان گونه که رهبران و روشنفکران اخوان المسلمین بارها و به کرات یادآور شده بودند، این امر را ناممکن می سازد.
در رابطه با علائق مشترک، وزیر کشور گفت:
« برای شما عجیب است که بدانید این دو مکتب چگونه با هم کنار آمدند. من می گویم که اگر اخوان المسلمین براستی برپایه اصول و ایمان خویش عمل می کردند، این امر بسیار شگفت انگیزی بود، ولی حقیقت این است که هر دو گروه به دنبال منافع شخصی بودند و در پی بدست آوردن قدرت و حکومت می کوشیدند و نه در پی برپایی و تحقق یک اندیشه، از این روست که همکاری با کمونیستها سهل می نماید.»(11)
باید خاطر نشان سازیم که این اظهار نظرها تنها شامل آن اعضایی از اخوان المسلمین می شود که با کمونیستها همکاری! می کردند.
رابطه اخوان المسلمین با محمد نجیب از همین دست است- تحقیقات نشان داد که در طی آخرین دوره، رابطه ای محرمانه بین او و اخوان المسلمین وجود داشت، به طوری که وی جزوه ای سری برای ایشان فرستاد که در آن بشدت از توافقنامه انگلستان- مصر انتقاد می کرد و اخوان المسلمین هم کاملا با او موافقت کرده بودند، این در حالی بود که او هنوز پست ریاست جمهوری را به عهده داشت.
محمد نجیب بیش از یکبار در کتاب خود سرنوشت مصر به اخوان المسلمین اشاره می کند.(12) ( در بخش 3« اخوان المسلمین و ارتش» به نقطه نظرات محمدنجیب راجع به آنها و ایدئولوژیشان اشاره کردیم و گفتیم که شورای انقلاب برآن بود که راه دیگری، جز راه آنها، پیش گیرد.)
در صفحه 183 کتابش، محمد نجیب اشاره می کند که اخوان المسلمین تاثیر عظیمی برسیاست گذاشته و احساسات مذهبی مردم را برمی انگیختند. او چنین ادامه می دهد حکومت جمعیت را منحل نکرد تا شاید بتواند آن را با حرکت «آزادی» در هم بیامیزد، ولی به مرور در چنان موقعیتی قرار گرفت که مجبور شد اخوان المسلمین را به کنار نهد، زیرا نفوذ ایشان فوق العاده بود. محمد نجیب می گوید:
« به اعتقاد من بهتر بود که از همان ابتدای انقلاب، این سازمان هم به همراه دیگر احزاب و سازمانها منحل می شد...»(13)
حتی یک جمله در تمام کتاب وجود ندارد که کمترین همفکری و همراهی با اخوان المسلمین را نشان دهد.
در نتیجه خواندن این کتاب، خواننده به این نتیجه می رسد که محمدنجیب دوست اخوان المسلمین نبود، ولی برخورد او پس از فوریه 1954، که از مقام خود کنار گذاشته شد، بکلی فرق می کند. او هم چون اخوان المسلمین ندای رهایی سرداد و پس از بازگشت به کار در 27 فوریه، تصمیم گرفت که از پشتیبانی اخوان المسلمین در مقابل همقطارانش در شورای انقلاب بهره برد. به احتمال قوی، او به هضیبی به خاطر رهاییش از زندان تبریک گفته و آرزو کرده بود که ارتباط بین جمعیت و او قوی تر گردد.(14) اخوان المسلمین از گرایشهای محمد نجیب و اختلافات درونی شورای انقلاب آگاهی داشتند، این امر این فرصت را به آنها داد که او را به خود جلب کنند. این تمایل دوطرفه وبرابر بود.
یکی از شهود محاکمه اعلام کرد که؛ « اخوان المسلمین در واقع در نظر داشتند پس از اجرای کودتا، مدت کوتاهی محمدنجیب را در پست ریاست جمهوری نگهدارند ولی بعدها کنارش بگذارند، زیرا در واقع نمی توانستند او را کاملا تایید کنند.»(15)
جریانات 25 فوریه، در قلب حوادث تاثیر گذاشتند. هنگامی که محمدنجیب از مقامش کنار گذاشته شد، تظاهرات عظیمی( به احتمال قوی از طرف اخوان المسلمین برنامه ریزی شده بود)(16) به نفع وی صورت گرفت.
بازگشت او به سر کار نیز بهانه خوبی برای تظاهرات دیگری بود که اخوان هم با شکرگزاری و تکبیر بدان پیوستند. اخوان المسلمین در پیروزی محمدنجیب پیروزی خود را می دیدند. زیرا نه تنها او بر مسیر شورای انقلابی تاثیر می گذاشت، بلکه این نوید را به اخوان المسلمین می داد که آزادیهای سیاسی را باز پیاده کند وقانون منع فعالیت احزاب سیاسی را لغو نماید.
او به قول خود در اطلاعیه 25 مارس، مشتمل بر شش ماده، عمل کرد.(17) این رویدادها نقطه آغازی برای ایجاد ارتباط بین محمدنجیب و احزاب بود. بعدها محمد نجیب این مسئله را«بهره گیری از قدرت قانونی مقام ریاست جمهوری»(18) نامید، ولی بدیهی است که این کار در حقیقت بسیار بیش از اینها بود. وسپس مذاکرات انگلستان- مصر آغاز شد. رهبر هیئت مصر جمال عبدالناصر بود. محمد نجیب را کاملا در پشت صحنه نگهداشته بودند.(19) این مسئله، افزون بر رد تصمیمات 25 مارس 1954 و بازگشت حکومت نظامیان، او را سخت آزرد.
می گویند موافقتنامه انگلستان- مصر باعث نارضایتی او بود، زیرا ترکیه نیز در کنار کشورهای عرب به عنوان کشوری قرار می گرفت که حمله به آن به انگلستان حق می داد که پایگاه کانال سوئز را اشغال کند! و هم چنین به دلیل این که اشغال مجدد کانال در صورت تهدید به جنگ نیز مجاز دانسته شده بود. او احساس می کرد که:
- « هم اکنون نیز خطر وجود دارد و انگلستان به دلیل احساس خطر مصر را ترک نخواهد کرد.»(20)
برابر منابع اخوان المسلمین جمال عبدالناصر از محمد نجیب خواست که موافقت نامه را امضا کند، اما وی از این کار سرباز زد ونقطه نظرات خود را به طور مخفی نوشت و به اخوان المسلمین داد و آنها هم آن را چاپ و منتشر کردند.(21)
در نتیجه، نجیب بارها با اخوان المسلمین ملاقات کرده و در بازگشت از سوریه در پی مرشد عام شد. احتمالا نمایندگان وی با اخوان المسلمین به توافقهایی رسیده بودند.
در طی تحقیقات گفته شد که توافقهای ایشان شامل بازگرداندن اوضاع به حال عادی، ایجاد یک مجلس واقعی از نمایندگان راستین مردم و به دور از اعمال نفوذ، باز گرداندن و استقرار آزادیها، بویژه آزادی مطبوعات و آزاد کردن دستگیرشدگان بود.(22)
ولی سازمان مخفی تمام این نقشه ها را به باد داد و شورای انقلاب به این نتیجه رسید که می باید نجیب را برای دومین و آخرین بار- در 14 دسامبر 1954- از کار برکنار سازد.(23)
پی نوشت ها :
*اتهاماتی که در این بخش آمده است، همه از سوی «رژیم» است و جالب آنکه خود ژنرال نجیب هم بعدها به اتهام همکاری با اخوان، توسط سرهنگ ناصر، خلع شد!...م
*با اینکه مولف معترف است که اسنادی در دست نیست!... اما همه اتهامات را نقل می کند.م
1.آزادی نوین، مه 1953، ص 18.
2. ص210-209.
3.ص14.
4. «کیره»56/1.
5. ایضا، 184/1 و 222.
6. ص969.
7. صص 449-448.
8. این اظهار نظر در جزوه اخوان المسلمین شماره 8، بدون تاریخ، آمده است.
9. ص 729، تحت عنوان پاسخ اسلام به سئوال کمونیست. گمان میکنم «سباعی» آنرا بعنوان نقطه نظر حزب بیان کرده است.
10. التحریر، 9 نوامبر 1954، ص 18، همچنین مراجعه شود به الاهرام، 54/11/21، ص 4.
11. الاهرام 54/11/27.
12. رجوع شود به چاپ اصلی بزبان انگلیسی، صص 110، 125، 128، 150، 156، 170، 172، 181، 183، 190، 194، 10-290، 228، 233، 235، 236.
13.ترجمه خاطرات نجیب، مترجم: عبدالغفار حلی، در فصل «هفتم» اضافه مینماید که محمدنجیب در شورای آزادی توطئه ای علیه اخوان و یا دست کم عنصری رقیب می دید. وی از آزادی آنها از زندان خوشحال بود. مذاکرات محمدنجیب بکاملها، بیروت 1955، صص 237-236.
درقصه الاخوان الکامله، اشاره شده است که محمدنجیب به افسران انقلابی توصیه کرده بود که اخوان المسلمین آن محبوبیت عظیمشان را از دست ندهند. او شورای آزادی را بنیادی خطرناک میدانست... این مسئله در متن انگلیسی خاطرات او کاملا برعکس ترجمه شده است.
14. مذاکرات محمدنجیب بکاملها، ص 237.
15. محکمة الشعب 106/1.
16. ایضا 83/1 و 86.
17. رجوع شود به سرنوشت مصر صص 211، 233، 232.
18. در«سرنوشت مصر» میگوید:
-« اگرچه کمونیستها و طرفداران وفد و اخوان المسلمین سعی میکردند در طی بحران از موقعیت و مقام من بهره بگیرند، ولی آنها بدون تائید من کارهای بسیاری انجام دادند، لذا باید نتایج حاصله را نیز بدون همدردی من تحمل میکردند.ص 236.
19. «کیره»، 107/1.
20. محکمة الشعب473/2.
21. مذاکرات محمدنجیب بکاملها، ص 233.
22. محکمة الشعب440/2
23. «مجله الشهاب» به بطور هفتگی توسط اخوان المسلمین در دمشق منتشر میشد در شماره 22 مه 1955 نوشت که نجیب در کاخ«مرج» که به زینب الوکیلی تعلق داشت تحت حفاظت شدید معالجه میشد.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}